دختر گلم اولین مسافرتشو در 50 روزگی با سفر به شهرکرد و بعد اصفهان شروع کرد قربونت برم که خوب میفهمیدی جابجا شدی چون وقتی خونه عمو سلیمان رسیدی همچین با تعجب به اطراف نگاه میکردی که یادت رفته بود میخواستی شیر بخوری تویی که از خوردن نمیگذشتی .........عموها و زن عمو ها رو هم معلوم بود جدید میدیدی با تعجب نگاشون میکردی و یه لبخند رضایت بخش تحویلمون میدادی ............اما شبش کلی گریه کردی معلوم بود خیلی تو راه اذیت شدی بابایی که دید اذیتی دیگه تاب موندن نداشت و صبح زود برمون گردوند خونه............